فریاد خاموش

فریادی که با تمام جوهر قلممان روی کاغذ می پراکنیم

هم نوعان من یعنی گرگ های سفید مورد توجه انسان ها هستند و زیاد توسط آن ها شکار میشوند.البته ماهم به کسی که هم نوع ما را بکشد امان نمی دهیم و با دندان های سپید مان تکه تکه اش می کنیم.در تمام قبیله های گرگی برای بدست آوردن جفت باید مبارزه کرد.تنها مادّه گرگ
زیبا ی قبیله آشوبی به پا کرده و بیشتر گرگ های مرد برایش جان داده اند.به خاطر اینکه در نبرد فقط یک گرگ باید زنده بماند.
امشب هم نبرد نهایی بین من ورینگو است.او تا به حال گرگ نر را کشته.
مبارزه شروع می شود . رینگو با بی رحمی تمام به سمت من خیزش  می آورد.من هم با جا خالی جوابش را می دهم.با ضربه ای ناگهانی درد شدیدی در پایم احساس می کنم.بله او دهنش را باز و داندان هایش را درون پایم فروکرده. او که فکر کرده من از پا در آمده ام پایم را ول می کند. من هم با وجود درد درون پایم برویش می پرم و شاهرگش را با دندان می گیرم.از پا در آمد ولی من تنومند تر از چیزی که فکر میکنند هستم. زوزه را سر میدهم و به بی رحم بودن عشق فکر می کنم.
هیچ وقت مگو به آخر خط رسیده ام .یاد آن معلّمی بیفت که می گفت :(نقطه سر خط.)

نوشته شده در یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 15:55 توسط دیوانه ی باران| |

به  خودم و تو فکر می کنم.یک زمانی زندگی داشتم.مجبور به فکر درباره ی خیال نبودم.اما حالا...همه چیز عوض شده.خیلی عشق ها نابود شدند و عشق ما را هم ،سیل خیال با خودش برد.

اگر دوست دارید به ادامه مطلب بروید


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 16:18 توسط خیال| |


برایم بگو هرگز فراموش نشدن چه حالی دارد*.ساکن است یا جاری؟تیره است یا روشن؟برایم از طعم زندگی بگو.سرد است یا گرم؟شور است یا شیرین؟تلخ است یا تند؟برایم عشق و عاشق شدن را تعریف کن.چیست؟رگبار غم است یا خوشبختی؟می خواهم قبل از حرکت آخربرای مات دوباره طعم آن ها را بچشم.راستی!یک سوال دیگر!بعد از مات شدن غرور را برایم توصیف کن.غروری که در جوانیم نا خودآگاه شکست.

 

*برگرفته از شعار وبلاگ لبخند های شکلاتی(شکلات های خالص همیشه تلخند)

 

نوشته شده در پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 12:29 توسط خیال| |

Design By : Night Melody